رد پا...
میترسم در خواب خاطراتم را بدزدند یا بیدار شوم نام ترا بخاطر نیاورم
۱۳۸۷ مهر ۲۴, چهارشنبه
الان داشتم باش چت میکردم گفت بره پانسمان مامانشو عوض کنه داره میکشش.
فقط رسیدم بگم دلم روشنه.
نمیشه که بگم دلم هزارتا کوفت دیگه هم هست...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
پیام جدیدتر
پیام قدیمی تر
صفحهٔ اصلی
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر