از دیگر ماندگارها نگاه خوش آمدنی پسر میز بغلی بود به رابطه مان، وقتی «راننده» رفته بود که برگردد. بَرکه نمیگشت، دختری بود که میزش را عوض کند و بغضش را داستان بگوید.
برگشت و بُرد شلوغترین جای شهر تا خدانگهدارم باشد. شلوغترین جای شهر مثل بقیه اش بوسیدن ممنوع بود ، توی این آدمها نگاه میز بغلی بود، که میشد نا امیدش نکرد.
دختر رفت و آن رازش را برد برای او که از این رو به آن رویش بگرداند.
برگشت و بُرد شلوغترین جای شهر تا خدانگهدارم باشد. شلوغترین جای شهر مثل بقیه اش بوسیدن ممنوع بود ، توی این آدمها نگاه میز بغلی بود، که میشد نا امیدش نکرد.
دختر رفت و آن رازش را برد برای او که از این رو به آن رویش بگرداند.
۱ نظر:
سلام دوستم
هنوز تو كف دختر پست پاييني هستم. و شركت دو دره باز. مثل اينكه اين روزها بايد به اين چيزها عادت كنيم . اطرافمون پر شده از دو رويي و دو دره بازي.
ارسال یک نظر