میترسم
در خواب
خاطراتم را بدزدند
یا بیدار شوم
نام ترا بخاطر نیاورم
۱۳۹۰ شهریور ۱۷, پنجشنبه
بابا به مامان گفته من میدونم این چمدونشم نبسته هنو یه چن روز زودتر بریم راش بندازیم। من اینجا نشسم ای میلاشونو میخونم و قسم به خداوندی خدا که از این چن وقته اینقد روحم جلا پیدا نکرده بود । با اون شکلک فرستادناشون !
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر