دو هفته دیگه داره میره اومده خریداشو کنه و کارا سفارتو اینا رو درست کنه ، یه نگا به دفتر یادداشتش میکنه میگه دلی ی ی! من میخوام بلاگ داشته باشم ، الان براش درست کردم. خوشحاله با اون یکی آجیه رفتن غذا درست کنن برا 80 تا از بچه مچه ها واسه نذری واسه پسرداییه که یه مقدار سطح هوشیاریش بالاتر اومده. میاد میگه پس آدرسش اینه میگم آره . الان میخوام هی قربونش برم.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر