۱۳۸۸ آبان ۵, سه‌شنبه

خیلی آروم و مهربون و لبخندزنان ازشون خواستم که راهنماییم کنن کجا پولو حساب کنم، خیلی بلند و بی حوصله و بی ادبانه فریاد میزنن اونجا، میرم ،اونجا از تو اتاقشون داد میزنن فلانی کار خودته که، فلانی دو زاریش میفته میخواد ماسمالی کنه، بمن که دارم سالنو طی میکنم برگردم پیشش و زیر بغلمم چارشنبه سوریه میگه کجاتو(نه حتی تونو!) لیزر کردی؟! خودش به فاصله یه سالن سوال کرد، سوال بی ربط کرد، همون که تنها کاری که بخاطرش اونجا نشسته بودوشامل خوندن یه عدد از رو پرونده جهت دریافتشه بلد نبود، همون جا وایسادم و بفاصله یک سالن ضمن تغییر موضع لیزرونده و معرفی جایگاه زن در اسلام، توضیح شغلشون و سوال از حضار محترم که شامل سه عدد آقای با دقت بود خطبه رو ختم کردم.
شما حتی در بیمارستان جان هاپکینز هم سرویسی که بمن داده شد رو نمیتونید بیابید.

بدین وسیله از کارکنان بخش لیزر بیمارستانه عذر میخوام که نمیفهمم چرا کار آدما باید اینجوری راه بیفته.

۱ نظر:

مامان ديبا و پرند گفت...

سلام دوستم
مبارك باشه.
كلي با انسانهاي خوب آشنا شدي ديگه. اينهم يه بخش جامعه است كاريش هم نميشه كرد.