۱۳۸۸ فروردین ۳, دوشنبه

این پسردایی جا مونده ما دو تا دندون جلو داشته و نداشته ، سی دی اخراجیها به دست فرود اومده و ضمن معرفی آر.پی.جی و تانک و هزارتا دمو دستگاه فرهنگیو صلح آمیز دیگه بطور عملی، میخواد که اینو براش بذارم،به باباش میگم من بیشتر این سروصدا میکردم که درو ا کردی از یقه گرفتی پرتم کردی بیرون؟ بیاد اون موقه ها لبخند میزنه میگه تو روزی 30 تا چک نمیخوردی اونم بخاطر درس!غذا تو گلوم گیر میکنه با انگشت مامانو نشون میدم، مامان میگه من؟!!...
حالا بچه اومده نشسته داره داش مجیدو مرتضی و نمیدونم چیو بم معرفی میکنه و من بش میگم اگه به دندوناش زبون بزنه تا آخر عمرش دندوناش زشت میشن، میگه میخواد آدامسشو قورت بده ، میگم میل خودشه ولی راستی میدونه که این آدامسه میره تو شکمش یه سرش به شکمش میچسبه یه سرش به غذاها بعد هی راه میره اینا میخورن اینور تونور و خلاصه حالش بد میشه میره مثه اوندفعه بیمارستان تازه معلوم نیس حالش خوب شه یا نه ، میره سمت سطل آشغال میگم میچسبه اینجوری بنداز تو این دستماله مبهوت میندازه و تا برمیگرده سمت سطل،
آدامسمو قورت میدم.


پینوشت: در بهترین وضعیت سرماخوردن یعنی فراغت از ماچو بوسه های چندش فراوان نوروزی، مخصوصا که دایره محرما اینجا یکم زیادتره اونورتره

هیچ نظری موجود نیست: