۱۳۸۹ آبان ۶, پنجشنبه

:(

گفتنش ساده است: والدین بیشتر از نصف دوستان من سرطان دارند یا ازش فوت کرده اند.

و سخت ماجرا اینجاس که من بعنوان یک دوست تمام شدم.

و خیلی سخت تر جبر است: تحملی که باید داشته باشند.
آنها حق تمام شدن ندارند.
اینجا خسته اس،






فعلن .
(چاره نیس)

۱۳۸۹ آبان ۱, شنبه

1.وخ نشد عکس بیگیرم ازش! همه ته چینمو خوردن! همه کلی راضی، تا نقاط دوری هم رفت حتی ! مونیکای درون، شیکمش خالیه اما راضی نشسته رو کاناپه پاهاشو تکون میده

2.داریم از پله های مترو مصلی پایین میریم میگه یه دقه صب کن، چون وصلم از دست منم بالام الان، این دستگاهه که 300 تومن آبمیوه میده 200 تومن شارژ داره، بله یک رگه ی آقایی که ما رو دوست میداره اصفهانیه، از کجا فمیدم دوسم داره؟ دارم حرف میزنم حالا! دیده میزان شارژ باقی مونده رو ... نثار ملت میکنه که 500 گذاشتن مثلن نخوندن که بقیه پولو هنو شارژ داره، خو داره فش میده نمیگم مثلن من 100 نداشته باشم که باز ازش استفاده کنم و ویرمم گرفته باشه وختی از دستگاه دور میشم و اون میاد سراغش داره به "من" اول شخص خاص نوازش میرسه، صدی داری؟ دارم پاره پوره اس ده دقه تلاش نتیجه نمده میریم. من اما نم چرا خوشم اومده از این ده دقه کلن آخه خیلی جدی بود. حالا که الان باشه که 4 ساعتی میشه جدا شدیمو رفته یه مقدار دورتر، گوشیم زنگ میخوره تحت تاثیر آژانس گرفتنم برای رسیدن بش قبل از رفتنو دادن ظرف غذایی که پختم اشک آلود ه، نمیگه چرا شماره غریبه رو ورداشتی که سکوتِ به تو ربطی داشت؟ تحویل بگیره، خیلی بغضه، میگه دوسم داره، میگه میخواس اسمس بده اما باید میگفت باید صدامو میشنید میخواس ببینم که منظورش از دوست داشتن چیه، عاشقشم. گوشیو قط میکنه، من عاشقشم چون یه کارت تلفن پیدا کرده بعد زنگ زده دیده جواب میده و جدیه تمام وقتی که داره میگه دوسم داره.


۱۳۸۹ مهر ۲۷, سه‌شنبه

شب خوابم نمیبره، احساس حیوون بودن دارم از خوردن و خوابیدن میترسم، میگم فک کن امروز چی بت اضافه شد؟ الان دو ساعت از اون موقع گذشته. یادم اومد رادیو صبح کلی حرف میزد که اینو شنیدم از توش : "خپتون" دستور ساخت "ابولهول" رو داده. بعد کافی نیس، خوابم نمبره.
گُه.

۱۳۸۹ مهر ۲۶, دوشنبه

میرم زیلینگ زیلینگ در شرکتایی که دوسشون دارم، شما؟ رزومه اووردم ، صدی نود هم اسم شرکتا رو اشتباه میگم همه با هم میخندیم.

۱۳۸۹ مهر ۲۴, شنبه

عجب روز یجوریی ایه!
من یه روزی از همین روزا ته چین مرغ دُرُس میکنم. به دو دلیل: دوستش دارم و بلد نیستمش .
امید میره آشپزخونه رو زرد نکنم.

۱۳۸۹ مهر ۲۳, جمعه

یادمه یه موقعی بود بضیا سرما میخوردن، یا مثلن بیشتریا سرما خورده بودن، نه همه با هم، بعد یادمه یه موقعی جمعه ها همه پکر بودن نه من تنها، پاشم پاشم برم در شاد وایسم بستنی لیس بزنم کلن از احاظ چرا که من بقیه نباشم، هوم؟ اوهومم!

۱۳۸۹ مهر ۲۲, پنجشنبه

تُهمی

آره یه 22 مهرماهی بود که خیعلی تنها شده بودی و همه هم مهمونی بودن، مهمونیای مختلف و تو دوست نداشتی تو همهمه ی آدمایی باشی که مجبوری براشون لبخند بزنی، اونایی هم که میخواستی بین اونا بودن، شایدم اونا به چیزی مجبور نبودن، عزیزم دم در با برق کاره دعوا کرده بودی، دوست پسرت برات میمرد اما قبض گوشیش نمیذاشت بت زنگ بزنه، آب دماغتو چشمت تو پیست بودن، و فدات شم تمام 1500 تا تیکه این پازله هم همرنگ بود.






* به زندگی شهری اشاره ای نمیکنم، به عمله ها و کوچه های خلوت...

۱۳۸۹ مهر ۲۰, سه‌شنبه

مثکه اصن مهم نیس در چه دوره کوفتی از زندگیتی همیشه یکی پیدا میشه که حسادت کنه
تو گوله گوله اشک بریزی از زبون تندی که بت تهمت میزنه و توهین میکنه
صبح بلند شی بگی : هممم خیلی هم بد نیس


۱۳۸۹ مهر ۱۳, سه‌شنبه

که برم جوراب بخرمو فرانسه مو ثبت نام کنم تا بشه بریم با بقایای همکلاسیا بوفالو پدر سگ پول زورگیر تا بفهمم دوتاشون دو ماه دیگه در جغرافیای یانکی هان اون یکیم بعد 5 سال دانشجوی فنی بودن داره میره پزشکی بخونه، در اینجا جا داره به خودم و کشورم افتخار کنم.

پ.ن: افت فشار خودش مرا به خانه رساند، هیچ اقدام دیگه ای هم صورت نگرفت.

۱۳۸۹ مهر ۱۲, دوشنبه

دیروز منشور مالیمونو دادم بش. صفحه اولش یه خورشیدو کشیدم که داره نیگا میکنه به چن تا خط که همدیگرو بغل کردن. بعد ماییم. بعد گنده هه رو نشون میده میگه این منم. نگام نمیکنه هنوز رو گنده هس، میره آب معدنی میگیره میاد. میگه این منم؟ بم نیگه میکنه اینبار میخندیم.
حالا بش اس ام اس میزنم جواب نمیده، فک کنم رفته رو منشور، اینقد اس ام اس در روز، من اما چون میخوامش یاد دیشب میفتم.
تو خیابون رودخانه داریم میریم، همدیگرم بوسیدیم، جلو آیفون یه خونه ای بود ، میگم فک کن تو این خونه هه یک جفت مثه منو آجیم یا تو و آجیت باشن که هی رد میشن بزنن تصویر بیرونو ببینن، میگه یا یه خونواده کسل که صدا از هیچکدومشون بلند نمیشه، بعد دلیشون میگه اینورو داره خارجو میگیره،
وسط هرهر، یهو میگه اون من بودم.