۱۳۹۳ مهر ۶, یکشنبه

گُذارَش

یکساله 12 کیلو اضافه کردم گروپ گروپ کابوس دیدم. سخت بود. همه چیز رو از صفر تا صد خودت تنهایی انجام بدی و همه ی زندگیت از درامد تا اقامت به اون وابسته باشه و فشار زودتر تمومش کن هم خودت روی خودت بذاری. موضوعی برای تزم برداشته بودم که از طرفی شوخی بردار نبود از طرفی  مادام سرتق تمایلی به عوض کردن موضوعش به سفارش پروفسور فلانی و رییس بهمانی نداشت و از آزادی عمل خودم تا ته استفاده کردم تا سوالی که برام بوجود اومده بود رو در غالب تز به شیوه ی خودم جواب بدم. 24 سپتامبر رفتم در مرکز هوش مصنوعی آلمان دفاع کردم و نمره عالی را بم دادن درحالیکه نفهمیده بودن درست درمون چی شده. من سه ماه آخر میترسیدم به دلیل سادگی بیش از حد این سیستم متهم شم به کم کاری و بندازنم! چرا واقعا؟ استاده دویید رفت دانشکده زودتر از من رسید تاییدیه رو داد به آفیس امتحانات و تا من رسیدم رفته بود و اونا بم مدرکو دادن (وات؟).
هنوز داشتم مزه مزه میکردم و دلشوره ی کار پیدا کردنو داشتم که شبیه تو فیلما یه ای میل به آدرس ای میل دانشگاه اومد که تبریک از طرف گوگل.  من اسپم انگار کردم و اومدم پاکش کنم که دیدم آدرس فرستنده از خود گوگله و اسمش آشناس. شروع کردم خوندنش برق از سرم پرید. نمیتونست اسپم باشه. طرف آشنایی داده بود. گفته بود تازه دفاع کردم و تولد عید تزم مبارک. و گفته بود که اونم قبلا دانشجوی دانشکده ما بوده و اسم دانشکده رو همونجوری گفته بود که ما بین خودمون میگیم. یه تحقیق کوچیک نشون داد که از ریسرچرای دانشکده مرکز هوش مصنوعی بوده که الان گوگل زوریخ کار میکنه. در ادامه گفته بود اگه تمایل دارم به کار در شرکت مذکور میتونم بین دفتر کالیفرنیا و زوریخ یکیو انتخاب کنم. رفتم پسرو از تو دسشویی کشیدم بیرون و سه روزشبا مست کردیم و روزا به تفریحاتی مانند دوچرخه سواری 40 کیلومتری تا فرانسه سپری شد. بعد تازه شروع شد فکری شدن. پسر میگفت برو کالیفرنیا خوش آب و هواس و من در حالیکه به زوریخ فک میکردم میدیدم پروسه اقامت آلمانم خراب میشه با اونجا رفتن. خدا رو شکر آپشن کالیفرنیا به دلیل پوزیشن نامربوط به کاری که میخوام بکنم حذف شد. فردا با چند تا سوال تپل دارم میرم اداره اتباع بیگانه. خیلی سخت شد. باز گیر ایرانی بودنم افتادم. بار دوم تو 6 ماه گذشته س. اشکم در میاد بزرگترین فرصتای زندگیم گیر میکنه با مشکل اقامت.

تصمیم گرفتم مثل قضیه تزم به بدترین مشکلاتی که میشه بیاد فکر نکنم. دلیل فکر کردن به این چیزا اینه که میخوام ببینم تا کجا ول بدم چی میشه. چرا از آپشن اراده اینجوری استفاده میکنم مسئله ایه که باید براش بفکر تراپیست باشم. الان خوشحالم. 720 تا هولا هوپ رو قر دادم آخرش افتاده رو باسن هرچی تندش کردم نیومده بالا و صاف خورده به شست پام که ناخونش رفته بسمت گوشتش داد کشیدم پسر بیدار شده گفتم نیم ساعت دیگه وقت داری بخوابی عین کودک سرشو گذاشته سریعا خوابیده.

اومدم مسیر انحرافی سینا حجازیو تو گوشم گذاشتم مشغول ثبتم تا اونو نیم ساعت فرستادم اون دنیا.