۱۳۸۹ مهر ۸, پنجشنبه

دیروز هی به مامان میگفتم میامّااا!! بعد دیشب خواب دیده داره به بابا میگه چرا درارو زود قفل کردی؟؟ الان دلآرا اومده پشت در مونده، صبح که صبونه رو آماده کرده منتظر بوده اگه تا چن دقه بعدش بیدار نشدم بیاد سراغم، با خودش فک کرده ولش کن بذار بخوابه دیر رسیده دیشب و همون موقه فهمیده نیستم.
اشکمه...