۱۳۹۲ تیر ۲۱, جمعه

پسرهای آلمانی معمولن خوش تیپن. خیلی حتی. ینی من خصوصا در دوران لانگ دیستنس شده عین چارده سالگی دلم بلرزه وقتی با یکیشون حرف میزنم یا اندکی حس میکنم تمایل داره. یا اینجوری بگم در اوتوبوس که باز میشه میمونی الان کدوم یکی خوش تیپ جمعه؟ بهاره یا پریسا؟ نسترن یا شکیبا؟ کیو انتخاب کنم؟ کدومو...خلاصه نه که در اوتوبوس باز شه و بخوای خودت از دست مردای اون دست اوتوبوس !! نجات بدی خصوصا اگه رو مرز باشی که شکر خدا یکی از یکی هم.. حالا با انصاف باشیم خوش تیپ بینشون هست. سه تا خط عوض کنی یکی. غلبه به نفس میخواد به خدا زندگی ساده ای نیست این وضع. علی الخصوص که بدونی نمیدونم بخاطر همون تفاوت چهره یا کنجکاوی اونا هم زیر چشمی نگات میکنن و بفهمی لبخند میزنن. بدبختی نگاشونم اذیت نمیکنه. تا حالا چنبار از اوتوبوس پیاده شدم یا توی ایسگاه منتظر بودم اومدن به حرف زدن. اینا خیلی سختشونه که بخوان اینجوری حرف بزنن. یکم توریستی که به من نگا کنی قضیه البته راحتتر حل و فصل میشه. من؟ دروغ چرا؟ بدمم نمیاد. جز یبار که یکیشون موقع خدافظی بوس کرد گونمو و ادای بوس در نیوورد و یه بار که یکی دستمو گرفت که بگه چه لاکهای خوش رنگی. چندشم شد تو این دو مورد به یه مورم واکنش نشون دادم. تو بار قضیه پیچیده تر میشه. تو دانشگاه حالت آکادمیک پیدا میکنه. خلاصه شکلی به شکلی. تقاضا هست اگه سبزه مو پرکلاغی باشی. من نمیدونم چجوری رو اینا کار کردن که از اون ور بوم افتادن تا جایی که ممکنه به یه خارجی فکر میکنن تا به یه آلمانی لا اقل تا توی آلمانن. خارجی هم البته لهستانی و چکی و اتریشی و هلندی نیست. همونطور که برای ما افغان و پاکستانی و عراقی و ترکیه ای خارجی نیست. دوست کاتالانی دارم که سبزه ست و موهای قهوه ای داره. یک فقره آلمانی از یک ایالت دیگه هر آخر هفته می آد و هتل میگیره تو این شهر ما که تو تیمی که همه هم پسرن و این جمعشون میکنه میره بیرون قهوه بخوره و هنوز امید داره. نه شم شنیده. تمام مدت هم درمورد تزهای دکترا صحبت میکنه نان استاپ. نفس هم نمیگیره. کاش لااقل به تز مستر بسنده میکرد. به این چیزا فک میکنم. به اینکه من الان جوونم و میتونم عشق و حال کنم. به اینکه اصن چی میشد لانگ دیستنس نداشتم. بهم زده بودم و با ماتیاس بودم که شرایط بهتری از مت دیمون داره. تو بگو دو ماه . بعد به بعدی فکر میکنم. به ایرلندیه. به اون یکی. شاخه عوض میکنم هیجان زده. و بعد تو خیالاتم که دارم از یه شاخه به یه شاخه دیگه میپرم..دلم براش تنگ میشه و فکر میکنم الان بیدار شده از خواب؟ صبونه شو خورده؟

۱۳۹۲ تیر ۲۰, پنجشنبه

صحنه رمانتیک

فستیوال شهرهای قدیمیست. پاهای برهنه اش روی زمین خنک و کفشهای مجلسی اش در کوله ی پسر است. پسر پی پی سگ را در مسیر پاهایش میبیند. به حرفهای جدی دختر گوش میکند. مثلا گوش میکند. پیراهن سفید با گلهای بهاری و پاهای برهنه و مقادیر کافی الکل کیفیتش از حرفهای جدی بالاتر است. هیچ! صحنه ی رمانتیک همان بلند کردن لحظه ای دخترک است ای روی پی پی و گوش دادن به ادامه ی حرفهایش. حتی نفهمیده باشد هم پسرش اشتباهی نیست.