۱۳۸۹ مرداد ۳۰, شنبه

دلشو شکوندم. مجبور بودم، فکر نمیکرد داشت یه ریز حرف میزدو نامزد خواهرشو مسخره میکرد، وقتی یکی دلش زودتر میفهمه و سرعت گه زدنش به یه عزیزی بالا گرفت باید همونجاشو تفهیم کرد، گلوله ای که از دهنم در رفت ولی سنگین بود صاف خورد تو دلش. خواهره اومد بم گف چیکار کردم فقط بم گف چیکارکردم، بدون خونریزی، نشستم دارم گریه میکنم. همیشه میگم بمیرم ولی اشکشو نبینم، حالا خودم اشکشو دراووردم، نمردم و فکرم میکنم کار دیگه ای میتونستم بکنم؟ از خودم بدم میاد.

۱۳۸۹ مرداد ۱۴, پنجشنبه

تو! همیشه بخند نقطه

زنگ خورد . پسر بود. میگه خواب بودم؟ هوممم. چقد خواب بودم؟ ساعت چنده؟ شیشو نیم. یه دو ساعتی مثکه. میخنده میخندم خدافظی. قط میشه میس نیم ساعت پیششو میبینم، اسمس: تو کار داشتی. ناله داشتم. زنگ میزنم تو! ناله کن بینم! آخه این لپ تاپ سارا... خب گور باباش، بتو چه که سیستمش این ریختیه ، تو که اشتباهیم نکردی بخوای غصه اشو بخوری، باید ازت تشکرم کنن، درایوراشو من دانلود میکنم، تو کرک کن اونو... غصه میشی، اینا رو میخوری؟ هاه! په! معتادم نمیشی؟ تو! اون پاستیل نوشابه گنده هه مال من، اون املت بی ریختش مال تو، خوردی؟ به شیکم رو تخت بالش بغل کرده ناله می کنم: چع را؟ دیگه هم پول نداریم ازین پاستیلا بخریم، تمام پاییز در حالیکه از سرما تیک تیک میزنیم، هیچچیم نداریم بخوریم، به هم میچسبیم آدما رو که میبینیم: داستاناشونو میسازیم. واسه فست فودا دست تکون میدیم میگیم تا زمستون خدافس... خدافس. گوشیو میذارم ، لبخندم، با دلدرد کوفتیه روز اولش خوابیدم و حالا خوشحال بالش به بغل دارم با "سر مست شد نگارم بنگر به نرگسانش مستانه شد حدیثش پیچیده شد زبانش گَه می فُتد از اینسو گه می فتد از آنسو آنکس که مست گردد خود این بوَد نشانش" اردک وار میرم سمت دسشویی، خب نه! برمیکردیم بالشو میذاریم بعد، خب نه بر میگردیم یه پد بر میداریم بعد، خب نه بر میگردیم روزنامه میاریم میزاریم تو کمد دسشویی، خب حالا دو نقطه دی میریم تو . خب ما درسته که الان پروژه تحویل کنون داریم اما الان شله زرد داریم، تو یخچالم داریم.
پیام کوتاه: عطسه هه بود دیروز گیر کرده بووود؟ نمیومد؟ داشتم شله زرد میخوردم اومد، منم به توصیه شما، با پک و پوز زرد خنده سر دادم.
پیام کوتاه تر: دو نخطه ستاره