۱۳۸۸ مهر ۷, سه‌شنبه

گوشه سالن مطالعس پشت به همه نشسته و یکی دوبار فین فینشو شنیدم نگاش میکنم از مانتو و مقنعه مشکی یه بینی قرمز معلومه، سعی میکنه کسی نفهمه
خوب میکنه نباید کسی بفهمه لازمم نیس کسی بره دلجوییش
عادت میکنه انقد که حتی میتونه بذاره بره

هیچ نظری موجود نیست: