۱۳۸۹ آبان ۱۷, دوشنبه

من الان کار پیدا کردم؟
من الان پول گیرم اومده؟ حتی یه قرون؟
من الان بم نگفتن که تو این دانشگاه ها قبول نمیشی بس معدلت داغونه اصلنم دانشگات مهم نی؟
من الان پول دارم؟
من الان بنک استستمنتِ دُرُس درمون دارم که قاطی مدارکم بفرسم؟
من اصلن پول دارم که میخوام برم؟ اصلن از صد جا درخواست کار یکیش زنگ زده پاشو بیا مصاحبه؟
من اصلن امید دارم؟
من اصلن گوشیم کو؟
من گوشیمو تو تاکسی جا گذاشته ام.
من دیروزبیگم نگفته بالا چشت ابرو من یه شیش ساعت گریه کرده باشم بصورت ننر واره واااااا!!! گویه* ای؟
هی زنگ نزده باشه که بگه گه خوردم من برندارم تا اونم داغون شه؟
اصن اون یه قرون پول داره؟ اصن کار داره؟ اصن هنو مدرک داره؟ اصن جز اینکه دوسم داره و مهربونه و حرفامو میفهمه چی داره؟
اصن چرا به ازدواج فک میکنه؟
اصن من پول دارم؟
اصن یکی از دوستام مونده که حوصله ریختشو داشته باشم؟ آره بذا: یکی...دوتا...
دوتا.
اما میدونی چی؟
امروز پنجره رو وا کردم، زن و شوهره دعوا میکردن. دخترشون هر ده دقه میومد میگف بسّه!!
اما هوا هم خوب بود. شلوارمو در اووردم انداختم رو تخت.
زنگ زدم خانومه ی تاکسی گوشیمو بیاره.
وول خوردم زیر لحاف. یکی هس که بش اسمس بزنم بش: زیلینگ زیلینگ و بدونه منظورم گوشباره هامه.
امروز روز خوبیه، نمیدونم اما امروزمو دوست دارم.
آدم میتونه ذهن شادی در موقعیت بی چاره ای داشته باشه.
آدم میتونه سیزده بار بگه بیچاره بیچاره بیچاره و آخریشو تو خنده محو کنه از بس که هیچی نمتونه یه روز خوبو عوض کنه وقتی خودش ناخونده اومده.
یهو میبینی قناری باغچه خونه پشتی میخونه و خدا امروزو بت هدیه داده.
دو نقطه و پرانتز باز


* واااا گویه رو هم حتی میشه امروز ساخت هیه یعنی مثلن یه موقعیتی که کسی که ببنت بگه وااااااااااا !! په چته؟



هیچ نظری موجود نیست: