۱۳۸۷ مرداد ۳, پنجشنبه

What???
2 ماه پیش به بزرگ آبجی کوچک میگفتم کاش وسط مرداد ییهو هوا ابر میشد بعد رعد و برق و باد و واااای چی میشد یهو تو مرداد بارون میزد!!!یه تنوع یه چیزی که آدم دلش میخواد تشکر کنه انگار درو وا کنی خدا دربیاد بگه:Surprise!!!!!!!
من حتی وقتی خیلی ناراحتم سعی میکنم به صمیمیترین دوستام نگم که اگه مسئله تکراریه برا اونا یه غرغر نشه که بخاطر صمیمیت مجبور به گوش دادن بشن کسی که اینکارو میکنه خودخواهه!!اما وقتی میبینی غصه تکراریه خیلی گرفته یه بارشو به یکی از اونا بگی عب نداره اونوقت هم تو احساس تنهایی با مشکلت نمیکنی هم اون این اخلاقتو ببینه واقعا اگه بتونه کمکت میکنه...
ببین کجام بودکه به یاسی گفتم دپم و نا امید و وقتی زد تو خالو از مشکلات درسی گفت خیالم راحت شد و همین مسئله رو گفتم و عذر خواستم و آدمای اطرافم راحت مقصر دونستم و ازینکه زود صفات بد و تو آدما میبینم یا عوض شدن به سمت اون صفاتو...اه...اصلا ولش نه؟؟!
بیا ببین وسط مرداد خدا چه کرده...یه کلاه بوقی گذاشته سرش داره ازین سوتا که مثه زبون میاد بیرون موقع فوت کردن توش میزنه منم واسش رقصیدم....پنجره بازه...هوای سبزووووووووووووو!!!ووووووششش!!!
آجیه میگه باید از تو و بچه ات نگهداری کنه با هم...اشاره به تل قرمز راراه سفید من داره که سرمه یه پاپیونم داره...البته دارم جیک جیکم میکنم .خو چکا کنم گفته اگه یه هفته جیک جیک کنم برام تخته دارت میخره استعداد کشف شدم شکوفا شه(جدیدا شانسی درین رشته حائز مدال گردیدم...یوگوریگورررری,سبک تیزدندون تو گوش مروارید:P)
مرسی خداهه!!!!!مردادو که میشه اینریختی کرد اوضا منو دیگه میشه چه کرد...میرم سراغش دوباره نه...منو نگا!!!چنباره!!

هیچ نظری موجود نیست: