۱۳۸۷ مهر ۷, یکشنبه

بم گفته بود" الا" نفهمه که اومدی سر عقدم, بیشتر از اینم نمیخوام با فکر کردن به چراش اعصاب بیچاره ی خودمو بدبخت تر کنم منم داشتم صبح تو حموم فک میکردم اگه بحث به اونجا کشید چی جواب بدم:
الا:دلی بسه!منو نمخواد سیا کنی!
من:سیا کردن تو کاری نداره
الا:خیلی بیشعوره(با افسوسی تو صداش که بعیده بخصوص موقه این فحش)من همه جوره برنامه هامو درست کرده بودم بیام تهران حتی دوربین خریده بودم.خیلی نامرده...
من:چی واسه خوودت تندتند میگی...اون که خر,
درست! منم از کاراش سردرنمیارم(کاش بهتر از خودش نمیشناختنش)ولی منم نرفتم,اصلا عکسا هست بیا ببینشون عکساشو دارم
(اینجا با خودم فک میکنم بهنره بگم دیدم نه دارم!)
حالت حرف زدنم عوض میشه و الا اینو بهتر مامانمم میفهمه
الا: دلی تو رفتی چرا بمن اینجوری میگی خوب ملومه عکسا رو تو گرفتی که توشون نیستی.
من:ببین من ممکنه یه جا دوربین ببینم نرم خودمو بندازم تو عکس؟!اونم با ین همه گریمی که کرده بودم؟!!
بعد خوشحال شدم که این مکالمه رو یه سری قبل از وقوع تمرین کرده بودم.
(یبارتا یه جایی این مکالمه پیش رفته بود که ازم خواس بگم جون الا و گفتم و اونم بطرز غمناکی نگفت بعد این همه زور زدن که ثابت کنی نرفتی منو قسم نخور)

هیچ نظری موجود نیست: