۱۳۸۷ مهر ۱۶, سه‌شنبه

ژاندارک اگه اون آخرش نمیگفتی : "خوش گذش دایی" بعد اون همه ورور یریزم همون حسیو داشتم که اگه پری نمیبردم سیسمونی فروشیای خوشبوی رنگی رنگی داشتم.
مرسی از کارایی که میکنین و حرفایی که فک نکرده میزنین ولی یه مدت منو میسازه.حرفا و کارایی که راحتم میذاره... چون مال خودتونه فراتر از شما نیس...مدیونم نمیکنه...

هیچ نظری موجود نیست: