۱۳۸۷ آذر ۲۲, جمعه

الای اپی لیدی به دست نصف سیبیل پاپتی من!
کلمه اولشو که برداری بازم بقیشو جا گذاشتی اهواز...



حسهامو میخوام تک تکشونو
بابا دستمو بگیر ببرم پارک(نه صرفا"جزیره" که دیگه نیس ) بعد کابینای رنگو رورفته بی دروپیکرآروم آروم از جلومون رد میشن ما بریم تو قرمزه
بعد که رسیدیم اونجا که نسیم خنک میومد نه
یکم بعدترش که مامانم نمیبینیم نه
اگه بعدترش که تو دیگه کاملا ساکتی
که حواست بمن نیس
که ما از همه رنگای دیگه بالاتریم
تونستم بعد 17 سال پاشم قدم بزنم تا اونسرش
و
زانوام نلرزه
میتونم حرف بزنم
میتونم بنویسم

هیچ نظری موجود نیست: