۱۳۸۸ مرداد ۱۸, یکشنبه

دیشب داشتم مدادو روی کاغذ بازی میدادم تا تعداد ضربای یه لوپو پیدا کنم بعد شعارا اینجوری بلند شد که: ندای ما نمرده، این دولته که مرده، دراووردم 18 یه نگا کردم گزینه سوم 18 بود، مدادو ول کردم رو کاغذ از پشت میز بلند شدم رفتم نشستم رو تخت، میز چوبی و مدادرنگیا و ماژیکا، جامدادی که پر جوجس، کتاب باز و یه چک نویس، بارونز با کاغذ لاش که کاغذه هم یه چک نویسه، چک نویسایی که پره روزمرگیه، پر حرف دلو خطخطیای روشه،صندلی کج، خالی، یکی تازه از روش بلند شده رفته، کسی هم نمیتونه زرتی صندلیه رو برگردونه سر جاش، سیم ضبط دور یه پایشه، ضبط نمیذاره، ضبطه چندین ساله که خودش نیس واسه همینه که رسیده به من، جرات داری صداشو کم کن ببین چجوری کرت میکنه با صداهایی که مال نواری که توش گذاشتن نیست

به این فکر میکنم که یکی داره به یکی دیگه میگه چند روز پیش تو کانال آب مُرده پیدا کردن، بعد شاید داره نگاشون میکنه میگه گم نشده بودم، دوشو میزنم.

یه لیوان آب میخورم ، میام تو اتاق دکمه ضبطو میزنم، دستم از رو حوله میره کنار، حوله میفته زمین، ولش میکنم میرم رو تخت دراز میکشم، به میز خالی نگاه میکنم ، به صندلی کج :

روزهای آینده را میجویند
و نمیدانند
بانو
در گذشته
ماند
تا آینده
سرگردان باشد*




*شعر و صدای کیکاووس یاکیده

هیچ نظری موجود نیست: