۱۳۸۸ مرداد ۲۳, جمعه

گاهنامه

با سلام
1.گاهی اوقات بابای دوستت اینا تو خونشون تو شهرشون وسط هال دراز میکشه،
گاهی اوقات تو مجبوری تو حموم لباساتو بپوشی بعد لباسا بت چسبیدنو آب از سر و کلت جاری خوش و خرم میپری بیرون،
گاهی این دو تا زمان و مکانشون رو هم میفته
2.گاهی چک و چونه ها جواب میده بعد از آنتراکت کلاس زبان تا آقای تیچر میاد تو، پیروزمندانه میگی : «آی ساتیسفاید هیم!!» ، نکه از پایین تا بالاتو فلان­مآبانه نگا نکنه بگه: «هَو؟!»، نه!
3. حالا تا اینجاییم دیدی میای مرد میدون باشی میبینی هرکاریش کنی سرکار بانو علیه هستی؟ آقای تیچر داره رکورد میگیره : کی رکورد آدامس جویدن داره، بعد میگی آی هو انودر رکورد، این فکت آی کنت کیپ اِ گام مور دَن 5 مینتس، فرموده میشوید: وای؟ با انگشتتان یک سایزی را در هوا نشان میدهید که یعنی تاینی بعد : آی جاست لایک دِ فرست تِیست آو ایت، اینگونه است که همان­مآبانه قدمی بسویتان ورداشته میشودو مهربانی چشم خُمار که : ریِلی؟ (بو خودا!)
4. گاهی قصد میکنی آقای هنری را قانع کنی که بی خیال! ما حالی نداریم که مشمول گردید و مشعوف، ظریف است لذا پیشنهاد میدهید تا کافه­ای جایی بروید جهت باقی قضایا، باقی اما از قدم اولتان شروع میشود که آقای تی اِی را میبینی اما خوب مسئله­ای نیست با خانوم تی اِی است، همه لبخند میزنیدو نرسیده به چهارراه گله ای از دوستان همکلاسی در حال بازگشت از سینما هستند جالب اینکه سلام و علیکی هم در کار نیس تا فکر شود گربه دیده­اند، بعد خب اگر فکر میکنید با رد شدن اتوبوس اردوی سه روزه یزد که با تاخیر میرسید کسی از دانشکده نمانده که ختم بخیر شود، باز هم آیایایایای! ژاندارکو دوستان در کافه منتظر بودند.
5. گاهی یادت می­آید پدرجانتان یک ماه پیش در چنین روزی پرسیده بودند اینو نگاه کن ایراد نداشته باشه، شما الان ویرت میگیره از تو کمد کپی فرم جی­آر­ای سابجکتو در میاری یه نگاه به Sciense اش میکنی، میری یه کدیین میندازی بالا.
6.شما میری کوه با خودت بدمینتون میبری؟
7. ضمنا هنگام نواخته شدن با باتوم اگر فحش دیگری جز «بی ادب» به ذهن سرشارتان خطور نمیکند، به سهیل ماجرا بگویید لا اقل آزاده باشد.
تا برنامه بعدی،
خدا
نگهدار

هیچ نظری موجود نیست: