۱۳۹۱ آذر ۱۲, یکشنبه

توی هفته ای که این همه بم فشار اومد شنیدم که رژ قشنگی دارم، صدای خوبی دارم، روح شاعرانه ای دارم، و قابلیت نویسنده شدن دارم. جز روح شاعرانه رو که یه یونانی بم گفت بقیه ایرانی بودن یه خانوم دکتر یه خانوم کافه دار  خوش برخورد و بهترین دوستم. کاش تمام صداهای فارسی ای که میشنیدم و تعریف بود به اندازه ی صدای این آدما صادقانه و دور از تعریف بود. خوشحالم که تو این شرایط روحی خط خطی همچین آدمایی هستن. خوشحالم که چیزی دارم که لب کسی رو به تحسین وا کرده. حتی باور کنید یا نه خوشحالم که پسرک ایرلندی جلوی بار دستمو- که مشروبیو که برام سفارش داده بودو رد میکرد، بوسید.
عجب هفته ای بود. 

هیچ نظری موجود نیست: