۱۳۸۷ مهر ۲۸, یکشنبه

بعد از کلی تمرین تازه فهمیدم این حرکتی که امروز داشت یاد میدادو بلد بودم هی سعی میکردم حرف خانوم رقصمونو با خودم تکرار کنم که بعد سه قدم پای آخرم با شماره شیش سوزن پرگار میشه حالا(تلپ تلپ) از پشتش دور میزنیم...بعد که یادم اومد مال یه قسمت دسپرادوی خدا بیامورز بوده دیگه نمخواس به هیچی فک کنم پاهام خودش شسته رفته میرفت...خیلی بد شد چون این حرکت با پارتنر بود...یاد یکی افتادم که تا خونه برسم فکر میکردم کاش لا اقل نمیدونستم کیه تا همون جور موقه فک کردن بش عاشق میموندم بعد گفتم دیگه فقط قیافش مونده بعد ندایی از آسمان آمد:وووهههوووو!قیافش؟
منم داغونما...
امرو رفتم میلاد نور ساق پای سبز یا سورمه ای یا بنفش بگیرم برای اینکه با دامن بپوشم ژیگولی برقصم بعد نتیجه این شد که با پنکک منهتن و رژ شماره 236 وو تشریف اووردم خونه.
پی نوشت1:دختر بچه هه یه مامان سبزه ی زیبا و خوشتیپ داره که میارتش کلاس باله این دخترا منشی گیر داده بودن لباستو از کجا خریدی اینم هی میگف: جیشا!:دی
پی نوشت 2:لطفا قبل از خرید من با تمام اعتماد بنفس کردیت ارشدتون بم زنگ نزنین بگین میری اهواز؟اصلا برو با ساحل دریای عمان خودتون حال کن! نمخوام غر بزنم اگه اون آبهای واقعا زیبای جنوب مال شما نیستن چرا خر عربا رو میگیرین؟ولی جدا با این سن آدم ندونه کشورش چه ریختیه اونم در مقام شاگرد اولی فلان دانشگا یکم اذیت میشم حالا میخوای اشتباهم بگی بگو ساحل خلیج فارس اهواز(ای خداااااااا)
پی نوشت3:فک کن!!!!!!الهام میخواد اهواز که رفتم سوپرایزم کنه ببرم پیش جن گیر(!) از الان دلم جای اونموقه ای که برگشتیم میسوزه!

هیچ نظری موجود نیست: