رد پا...
میترسم در خواب خاطراتم را بدزدند یا بیدار شوم نام ترا بخاطر نیاورم
۱۳۸۷ آذر ۲۷, چهارشنبه
از آن روز که نی لبکم را شکسته ای
گنبدهایی که دستانم
بر حفره های پرآوای نی لبک می جست
آشیان مرغ خیالم گشته است*
*کیکاووس یاکیده
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
پیام جدیدتر
پیام قدیمی تر
صفحهٔ اصلی
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر