۱۳۸۸ آبان ۲۶, سه‌شنبه

آقاهه مربی هیچچچچی یاد نمیده، فقط وقتی اسبم بجای ایست میدوه یا بجای یورتمه وایمیسه اون بغل عین خر علف میجوه ، سرم داد میکشه. لذا منم و آزمون و خطا. تا اینجای کار فهمیدم اگه دو بار دیگه موقع پرت شدن به هوا، سلحشورانه به زین بازگردم(دستمو میگیرم بزین تا منو ارتفاع تنها نمونیم)، لقب دوشیزگی از من سلب و بانو خطاب خواهم شد.

مزایا: شبا که دارم کاسِتای کیکاووس یاکیده رو با عناوین «بانو و پیراهن تنگ یک خواب بلند» و«بانو وآخرین کولی سایه فروش» گوش میدم، احساس مضاعف خواهم داشت.

معایب: آقامون اسمش "تینا"س.

هیچ نظری موجود نیست: